چیپ نویسی را گاهی که دوست دارم بنویسم دوست دارم.گاهی که یک خنده بلند کم داری یا بیکاری و بدهکاری به تنت می زند به سرت! تنی که هرجا ببری ش دلی می بردش، بعد هم برش می گرداند همان جا که بود و اینجاست که حسی خفن سراغ بدن می گیرد. من این بدن را که می ماند گاهی روی دستم دوست دارم.دوست دارم دستش بیندازم.بیندازمش لای سطرهام و بخندم براش..
حرکت در سطح
-
شعرهایی از سه دوره ی دیروزین بیژن الهی
در « دوره ی سیاه در سرایش پارسی »، واژه ی «سیاه»- به تذکر شاعر- ربطی به معنی معمولش در زبان فارسی ندارد و در واقع ترجمه یی ست از واژه ی فرانسوی
-
خطاب به پروانه ها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟
خطاب به پروانهها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟، کتابی از رضا براهنی، شاعر و منتقد ایرانی است که نخستین بار در سال ۱۳۷۴ به چاپ رسید. این کتاب دربرگیرندهٔ دو بخش است. بخش نخست، خطاب به پروانهها، از صفحهٔ ۷ تا صفحهٔ ۱۲۰ شامل شعرهای اوست و بخش دوم، چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟، یعنی از صفحهٔ ۱۲۰ به بعد، همانطور که در کتاب اشاره شدهاست، بحثی در شاعری است. رضا براهنی با این مجموعه شعر جریان شعر پست مدرن ایران را آغاز کرد.و تحولی را در شعر دههٔ هفتاد ایران ایجاد نمود..
-
حواشی ی مخفی/ هوتن نجات
مجموعه شعر هوتن نجات ، کتابی ست از هوتن نجات..شاعر آنارشیست ایرانی که در بیست سالگی خودکشی کرد..اعجاب می آورد وقتی شعرهایش را می خوانی..این کتاب همراه بایک ایکس فایل کامل از این شاعر است
-
ای کاش آفتاب از چهار سو بتابد(مجموعه شعر)بهزادزرین پور
این کتاب مجموعه بیست و چند شعر از بهزادزرین پور است.برنده جایزه شعر گردون و مهمترین کتاب شعر دهه هفتاد.در این شعرها کارکرد متعادلی از زبان ارائه شده است. مجموعه شعر زرین پور مثل بسیاری از کتاب های شعر خوب پخش نشد،اگر چه بسیاری از منتقدان برجسته درباره این کتاب نقد نوشتند
-
بوی استروژن سوخته
مجموعه شعر،هانیه بختیار
-
مصادیق بارز
مجموعه شعر پیام فتوحیه پور
-
آغوش من از سفر پٌراست
مجموعه شعر فریادشیری (برنده سومین دوره شعر امروز ایران کارنامه)
-
مُسری
مجموعه شعر الهام حیدری
-
آشفت گوی نها
مجموعه شعر امید شمس
۱۳۹۰ شهریور ۲, چهارشنبه
فانتزی مجموعه شعر علی عبدالرضایی
چیپ نویسی را گاهی که دوست دارم بنویسم دوست دارم.گاهی که یک خنده بلند کم داری یا بیکاری و بدهکاری به تنت می زند به سرت! تنی که هرجا ببری ش دلی می بردش، بعد هم برش می گرداند همان جا که بود و اینجاست که حسی خفن سراغ بدن می گیرد. من این بدن را که می ماند گاهی روی دستم دوست دارم.دوست دارم دستش بیندازم.بیندازمش لای سطرهام و بخندم براش..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر